نام بهار

بر سر زبان ها افتاده

ولی هنوز هم

وِرد زبان من

نام توست

.

.

.

الهی ؛ اگر چه درویشم ولی داراتر از من کیست، که تو دارایی منی...
الهی ، دربسته نیست ، ما دست و پا بسته ایم...
- از خواجه عبداله انصاری

.

.

.

و من گریخته ام؛
و در پی من صیادها؛
و فرا رویم دام ها؛ یا ضامن آهو؛
من یقین دارم دستان تو تنها سهم آهو نیست ...
السلام علیک یا علی ابن موسی الرضا «علیه السلام»

.

.

.

ذهن مانندچترنجات است،اگه بازنشودهرگزعمل نمیکند؛

.

.

.

گاهی
اگر دعایت مستجاب نشد
برو گوشه ای بشین
و یک دل سیر گریه کن ...
شاید لازم باشد میان گریه هایت بگویی:
اَللّهُمَّ اغْفِرْلىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاَّءَ
خدایا ببخش آن گناهانم را که دعایم را حبس کرده است.

.

.

.

ما انسان‌ها آینه خداوندیم که خداوند خودش را در ما می‌بیند, پس باید هرچه صفات الهی داریم را تقویت کرده تا خداوند چهره‌ی مقدسش را بهتر در ما ببیند.
.
.
.
می توان زیبا زیست

نه چنان سخت که از

عاطفه دلگیر شویم

نه چنان بی مفهوم که

بمانیم میان بد و خوب

لحظه ها می گذرند

گرم باشیم

پر از فکر و امید

عشق باشیم و

سراسر خورشید
.
.
.
مجلس میهمانی بود
پیر مرد از جایش برخاست تا به بیرون برود
اما وقتی که بلند شد،
عصای خویش را بر عکس بر زمین نهاد
و چون دسته عصا بر زمین بود،
تعادل کامل نداشت...
دیگران فکر کردند که او چون پیر شده، دیگر حواس خویش را از دست داده
و متوجه نیست که عصایش را بر عکس بر زمین نهاده
به همین خاطر صاحبخانه با حالتی که خالی از تمسخر نبود،
به وی گفت:
پس چرا عصایت را بر عکس گرفته ای؟!
پیر مرد آرام و متین پاسخ داد:
زیرا انتهایش خاکی است!
می خواهم فرش خانه تان خاکی نشود
مواظب قضاوت هایمان باشیم