دوستش داشتم
دوستم نداشت
اجبار نیست
اون دوستم نداشت
.
.
.
در عکس هایش که برایم می فرستاد
همیشه تنها بود
در خیابان
پارک
خانه
فکر می کردم بی من
هرجا برود تنهاست
و من
چه ابلهانه
عکاس را ندید می گرفتم
.
.
.
کوچیکتر که بودم
فکر میکردم تنهایی
یعنی وقتایی که
هیشکی خونه نیست
.
.
.
می گویی شعرهایت غمگینند
عزیزم
زنی که آبستن اندوه است
هرگز شادی نمی زاید
“عاطفه میری”