۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیامک خنده دار» ثبت شده است

اس ام اس اعتراف میکنم

اس ام اس اعتراف میکنم

اعتراف میکنم
ما پارسال این موقع میلرزیدیم از سرما
اما بابام دیشب کولر روشن کرد
دقت کنین عزیزان «بابام» کولرو روشن کرد
حالا فهمیدین که چقدر گرمه یا بیشتر توضیح بدم.

.

.

.

اعتراف می کنم بچه که بودم کلاس قرآن می رفتم... بعد یه عکس تو کتاب بود که نشون میداد کسی که تو مسیر مستقیم داره میره، میره پیش خدا و اونایی هم که چپ و راست رفتن افتادن تو دره و جهنم...
من تو عالم بچگی با خودم می گفتم... وااا،خوب چرا اینا چرا چپ و راست رفتن؟؟یادشون رفته؟؟ من یادم باشه رفتم اونجا تو جاده مستقیم برم! مستقیییم... همشم با خودم تکرار می کردم که مبادا یادم بره باید اون دنیا مستقیم برم!!!
آخه فکر می کردم اونایی که چپ و راست رفتن یادشون رفته که باید مستقیم برن!!

.

.

.

اعتراف میکنم بچه بودم

ماهی دوست نداشتم
کوکوسبزی میخوردم به جای اون
تصور میکردم ماهی دارم میخورم

سیب دوست نداشتم
به جای اون هلو میخوردم
تصور میکردم دارم سیب میخورم

چای دوست نداشتم
به جای اون آب با قند میخوردم
تصور میکردم دارم چای میخورم
.
یه منطق هم داشتم به نام منطق ساراطون
که بر اساس اون
توی بازی گُرگم به هوا،گُل وسط قالی رو بالا میدونستم

نصف وقت بازی هم
صرف این میشد منطقم رو واسه همبازی هام
توضیح بدم
(عجب آدم روان پریشی بودم من!!!!)
.
ولی الان حالم بهتره^_^

.

.

.

ادامه مطلب...
۲۸ خرداد ۹۵ ، ۱۷:۰۶ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mahsa fahimi

مورد داشتیم

اس ام اس مورد داشتیم


مورد داشتیم:
یه فیلم ساز هندی یه ملیون دلار به یه شرکت کننده برنامه ماه عسل داده تا بذار فیلم زندگیشو بسازه!!!!!!!!!!

.

.

.

مورد داشتیم یارو انقدر کلش بازی کرده معدلش شده 8 بعد به مامانش نشون داده مامانش گفته وایستا شب بابات بیاد...
گفته : به درک رک میدم / درخواست میدم/ برام دراگون بفرستن بابا بهم حمله کرد اتیشش بزنن

.

.

.

ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ





ﺩﺯﺩﻩ ﺟﻠﻮﺷﻮ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﮔﻔﺘﻪ ﻣﻮﺑﺎﻟﺘﻮ ﺑﺪﻩ ﺑﯿﺎﺩ ، ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺷﻤﺎﺭﻩ
ﻣﻮﺑﺎﯾﻠﺸﻮ ﺩﺍﺩﻩ ، ﺑﺎ ﻫﻢ ﺩﻭﺳﺖ ﺷﺪﻥ و ازدواج کردند ﺍﻻﻧﻢ ﺩﻭﺗﺎ ﺑﭽﻪ ﺩﺍﺭﻥ

.

.

.

مورد داشتیم واسه فرار از دست سین جیم کردنای فکو فامیل از این کارتونا به گردتش اویزون کردههه :رتبه ↩فاصله زمین تا ماه اونم به متر
میمونی یا میری؟↩ میرمO_O O_O
اعتماد به سقف تو حلقم
شانس نداریم که تو همین عید دیدنیا نتیجه کنکور اومده واسه ما

.

.

.

ادامه مطلب...
۲۸ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۴۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mahsa fahimi

فانتزی من اینه ک

یکی از فانتزی هام اینه که فاز سه گروه رو بفهمم


اینایی که از فورجوک کپی میکنن دوباره میفرستن همین جا


اینایی که پستای کپی شده دسته اول رو لایک میکنن


این مدیر نامردی که فقط واسه من میزنه محتوای تکراری و واسه پستای دسته اول نمیزنه

.

.

.

یکی از فانتزیام اینه یه نوه داشته باشم به اسم ایمان.شیطون هم باشه، من رو هم خیلی دوست داست داشته باشه.بعد هی گریه زاری کنه بگه منو ببرید پیش بابا بزرگ( حالا ماکه شانس نداریم، خوبه فانتزیه وگرنه منظورش اون یکی بابابزرگش می بود). بعد ننه باباش بیارنش بزارش پیش من. منم چون خیلی شیطونه زنگ بزنم بهشون بگم: ای کسانی که ایمان آوردید!!! بیایید ببریدش، خیلی اذیت می کنه...
ایمان :)
ننه باباش:|
من در سن بیست سالگی به فکر نوه :

.

.

.

یکی از فانتزیام( الکی مثلا خیلی زیادن) اینه که یه صبح که دارم پیاده میرم سر کوچه به جای اون مینی بوس داغون، یه اسب سفید بی سوار بیاد جلوم ترمز کنه!
بعدم به حرف بیاد و بگه:
عزیزم عزرائیل حال نداشت خودش بیاد منو فرستاد بیام ببرمت یه خدابیامرز کارت داره....
من( با آه و فیس و افاده) اه خسته شدم برو بهش بگو دیگه نمیام تو جون گرفتن کمکش کنم....
اسبه: چرت نگو بپر بالا وگرنه خودت می میری...
من : خفه شو امروز می خواد بپرسه حال و حوصلتو ندارم.....

.

.

.

یکی ازفانتزیام اینه
وقتى روان پزشک شدم
روتابلو مطبم بزنم:
"باگفتن هرجوک
10تومان ازویزیت شما کم میشود ^_^ "


ولى ازونجایی که ننم درجهت روحیه دادنم میگه
:توخودت دیوونه ای میخوای بقیه رم دیوونه کنی!
بابا:مگه مردم دیوونن بیان پیشت!
داداشم:خخخ
همچنان من°.°
مراجعه کننده هام:
-_^
باآرزوی شادی برای همه"
التماس2آ !

۱۱ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mahsa fahimi

خاطرات خنده دار


بچه همسایمون ۶ سالشه اومده بود خونمون اومدم واسش قصه بگم بخوابه گفتم :قصه شنگول منگول بگم؟ برگشته میگه :نه بیخیال برام از تجربیات عشقیت بگو دادا…
اینا چین ؟؟؟ یکی بگه اینا کین ؟؟؟؟؟

.

.

.

مامانم داشت تو تلگرام مى چرخید منم داشتم متن هاشو واسه خودم مى خوندم
یهو خواست به کسى پیام بده به جاى پى وى نوشت وى پى منم گفتم مامانى وى پى نه پى وى یهو خیلى جدى برگشت گف بى تربیت بى شخصیت جلو منم فحش مى دى
منo_o
مامانم-_-
بازم من:|
پى وى:)
فحش:|

.

.

.

داداشم تعریف میکرد :

"یه روز داشتم تو خیابون راه میرفتم کل ملت به من بدبخت نگا میکردن صورتمو دس کشیدم چیزی روش نبود یواشکی به خشتکم یه نگا انداختم پاره نبود یقمو دست کشیدم درست درست بود .... وااا ملت امروز روانی شدنا !!!!



هیچی دیگه رفتم تو اتوبوس فهمیدم از بند کیفم جوراب اویزون بوده !!!! " O_0
خخخخخ
بزن قلب خوشگلرو به افتخار همه ی داداشای دنیا ! *^_^*

.
.
.

دیروز کلاس زبان داشتیم. تک تک بچه ها خوندن تا رسید به دوست بغل دستیم بنده خدا نمی دونم چش بود پی p رو جی g میدید.خط بالای نوشته بود giutar اونم توی حس و حال گیتار بود که موقع خوندن گفت گی گی گیتا نه پی پی پیانو! یعنی کلاس عین بمب اتم منفجر شد. تیچرمونم نامردی نکرد گذاشت تا یه ربع بخندیم خودشم سرخ شده بود از خنده اون دوستمم که خدا بیام إتش
.
.
.
اقا من ی سری حالم خیلی خراب بود؛ منظور حال رو حیه هااااا...
رفته بودم پاساژ؛ میخاسم برم طبقه بالا؛ رفته بودم جلو پله برقی اون سمتی ک میان پایین منم هی هی میخواستم برم بالا؛ هی میدیدم نمیشه؛ اخر سر دوستم ک با برادرش اونجا بودن اومد سمتم متو کشید کنار؛ خلاصه تازه فهمیدم قضیه چیه؛ اون لحظه فقط پله برقیو گاز میزدم از شدت خنده؛

۱۱ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۰۳ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mahsa fahimi