۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «پیامک مورد داشتیم که» ثبت شده است

اس ام اس مورد داشتیم


اس ام اس مورد داشتیم

مورد داشتیم دختره رفته حموم دیده اب داغ میاد ولی اب سرد نمیاد داد زده بابا انقد پول اب رو ندادید تا یطرفش کردن







میگن باباش رفته تو زیرزمین بهشم نزدیک میشی گاز میگیره...

.

.

.


مورد داشتیم دختره با نامزدش رفتن ازمایش خون بدن قبل ازدواج دختره گفته من از امپول میترسم از من ازمایش پی پی بگیرین :|


(00)یا حضرت اسرافیل

دوماد به چه امیدی میخواد اینو بگیره؟؟؟ (00)

.

.

.

مورد داشتیم دختره اینقدر چاق بوده ک وقتی پالتو زرد میپوشیده با تاکسی اشتباهش میگرفتن





اونوقت استاتوس زده:نگاهت درگیر اندام ظریفم نکن






حرکت کن بابا ترافیک نشه خخخخخخ

.

.

.


مورد داشتیم برای خیرات مادر بزرگش ساندویچ الویه داده،بعد ی نفر وقتی ساندویچ رو گرفته گفته اینا مردشون غیر انتفایی بوده!
قیافه اونایی ک خیرات می دادن@_@
بعدشم دختر عموم اومده خونمون تا برا کنکور درس بخونه،من بهش فور جوک رو پیشنهاد کردم تا ب دوستاش بگه تا اونا درس نخونن و کنکور قبول نشن،خودمون دو تا هم نشستیم برا فور جوک مورد و سورژه پیدا می کنیم!

.

.

.

ادامه مطلب...
۲۸ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۵۵ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mahsa fahimi

اعتراف میکنم

اس ام اس اعتراف میکنم



اعتراف میکنم بچه بودم با کلوخ زدم وسط پیشونی داداش کوچیکترم تا گریه کنه
بعدشم خودم بغلش کنم دیگه گریه نکنه
اخه یکی از فانتزیام این بود به گریش بندازمو خودم ارومش کنم
روانیم خودتی
.

.

.

.

.

.

اعتراف میکنم بار اولیکه ماشینو بردم کارواش همراه کارگرها ماشینو شستم بعد مسئول کارواش اومد خجالت زده منو جمع کرد

.

.

.

.

اعتراف میکنم یکی از تفریحات بچگیمون این بود که هر وقت زنگ مدرسه رو میزدن هر چی صدا بلد بودیم و تو ذهنمون بود و در میاوردیم یک حالی میداد!
حس می کردیم تو جنگلیم با دوستان میمونمون










اعتراف می کنم بچه که بودم ,زنگ خونه ها رو میزدم فرار میکردم دستکش دستم میکردم اثر انگشت بجا نمونه
بعدنم که بزرگ شدم ایفون تصویری اومده بود دستکش دستم نمیکردم ولی صورت خودمو اونطرفی میکردم

.

.

.

اعتراف میکنم بچه بودم بهم پول نمیدادن منم هر وقت مهمون میومد جلو همه به بابام میگفتم پول بریم با بچه مهمونا یه چیزی بخریم تازه بعضی وقتا بابای اونام پول میداد. منم وسط راه اذهان عمومی رو منحرف میکردم همه پولا رو بالا میکشیدم. یه همچین بچه اقتصاد دانی بودم من










اعتراف میکنم هر دفعه خودکار نو خریدم هی دوست داشتم بنویسم کلی انگیزه میدم به ادم

.

.

.

اعتراف میکنم وقتی بچه بودم میخاستم برم مجلس زنونه. از شانس خوب ما یه زنه شناخت منو باکفش زد توسرم منم همونجا بیهوش افتادم











اعتراف میکنم بچه که بودم تو اتاق فوتبال بازی میکردم
بعضی وقتا فکر میکردم کلی تماشاگر دارن اسممو صدا میزنن
منم جوگیر میشدم رو فرش تف مینداختم

ادامه مطلب...
۲۷ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۵۸ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mahsa fahimi