۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «اس ام اس فانتزی من اینه ک» ثبت شده است

اعتراف میکنم


بچه های الان تفریحاتشون آیپد و پی اس 2 شده ما اوج تفریحمون این بود که وقتی مامانمون الویه درست میکنه صدامون کنه استخونای مرغارو لیس بزنیم.....

.

.

.

اعتراف میکنم 80 درصد ایرانیا از آهنگ آلارم گوشیشون متنفرن




مخصوصا اونی که واسه صبحا کوک میکنن

.

.

.

اعتراف میکنم ی بار با یکی از دوستان رفته بودیم تو دل طبیعت...
بعد این صحنه های عاشقانه هست ک یکی سرشو میذاره رو شونه اون یکی، خُب ؟
یهو هم زمان باهم اون حرکتو اومدیم :|خیلی رمانتیک ضایع شدیم:))))

.

.

.

اعتراف میکنم
امروز واسه تبریک روز معلم
متن زیر رو واسه معلم ادبیات وزبان فارسیمون
فرستادم:
.
.
.
سرکار خانم___
در قلغله ی کوچه و خیابان،۱۲اردیبحشت
(روز معلم) را به مهظر شما تبریک وتهنیط عرز میکنم...

بعد از اینکه فرستادم فهمیدم چه متنی شده!
از نذرتون نمره ی کامل املای زبان فارسی رو بهم میده؟


۱۱ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۲۲ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mahsa fahimi

فانتزی من اینه ک

یکی از فانتزی هام اینه که فاز سه گروه رو بفهمم


اینایی که از فورجوک کپی میکنن دوباره میفرستن همین جا


اینایی که پستای کپی شده دسته اول رو لایک میکنن


این مدیر نامردی که فقط واسه من میزنه محتوای تکراری و واسه پستای دسته اول نمیزنه

.

.

.

یکی از فانتزیام اینه یه نوه داشته باشم به اسم ایمان.شیطون هم باشه، من رو هم خیلی دوست داست داشته باشه.بعد هی گریه زاری کنه بگه منو ببرید پیش بابا بزرگ( حالا ماکه شانس نداریم، خوبه فانتزیه وگرنه منظورش اون یکی بابابزرگش می بود). بعد ننه باباش بیارنش بزارش پیش من. منم چون خیلی شیطونه زنگ بزنم بهشون بگم: ای کسانی که ایمان آوردید!!! بیایید ببریدش، خیلی اذیت می کنه...
ایمان :)
ننه باباش:|
من در سن بیست سالگی به فکر نوه :

.

.

.

یکی از فانتزیام( الکی مثلا خیلی زیادن) اینه که یه صبح که دارم پیاده میرم سر کوچه به جای اون مینی بوس داغون، یه اسب سفید بی سوار بیاد جلوم ترمز کنه!
بعدم به حرف بیاد و بگه:
عزیزم عزرائیل حال نداشت خودش بیاد منو فرستاد بیام ببرمت یه خدابیامرز کارت داره....
من( با آه و فیس و افاده) اه خسته شدم برو بهش بگو دیگه نمیام تو جون گرفتن کمکش کنم....
اسبه: چرت نگو بپر بالا وگرنه خودت می میری...
من : خفه شو امروز می خواد بپرسه حال و حوصلتو ندارم.....

.

.

.

یکی ازفانتزیام اینه
وقتى روان پزشک شدم
روتابلو مطبم بزنم:
"باگفتن هرجوک
10تومان ازویزیت شما کم میشود ^_^ "


ولى ازونجایی که ننم درجهت روحیه دادنم میگه
:توخودت دیوونه ای میخوای بقیه رم دیوونه کنی!
بابا:مگه مردم دیوونن بیان پیشت!
داداشم:خخخ
همچنان من°.°
مراجعه کننده هام:
-_^
باآرزوی شادی برای همه"
التماس2آ !

۱۱ خرداد ۹۵ ، ۲۰:۱۴ ۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰
mahsa fahimi